وقتی باید به نوبل احترام گذاشت
1.اگر این چند سال اخیر نوبل ادبیات را پیگیری کرده باشید ؛ واضح و مبرهن می شود که نوبل ادبیات بیشتر به پاسپورت و زبان های غالب (زبان هایی که سیطره سیاسی و اقتصادی دارند) داده شده و نه به ادبیات. حالا یکی و دوتا استثنا هم آن وسط پیدا می شود که می شود به آنها هم انگ و وصله سیاسی چسباند که خب وجهه ی ادبی شان غلبه دارد. حالا غولی برنده نوبل شده که آنقدر وجهه ادبی اش بزرگ هست که آنهمه فعالیت سیاسی اش باز در سایه شاهکار هایی قرار می گیرد که آفریده.
2. «گفتگو در کاتدرال، جنگ آخرالزمان ، سور بز ، مرگ در آند» . این چهار تا را هرکس نخوانده ................... بروید الساعه بخوانید. وقتتان را با وسوسه خواندن داستان های کوتاه و سه چهار مجموعه دیگر تلف نکنید. مستقیم بروید سراغ شاهکار ها. یوسا تنها کسی است که در حالیکه همه فضا و کلماتش منسوب به سیاست است ، شاهکار های هنری می آفریند که همه آن داده های سیاسی می شود زیبایی. خیلی بهتر از کلاسیک ها و رومانتیسیست های قرن نوزدهمی. یعنی به خوبی تولستوی می نویسد؟ .... جوابش را حدس بزنید .... اغراق نمی کنم.... شاید بهتر.
3. وقتی نوبل به «ماریو بارگاس یوسا» ی کبیر جایزه می دهد باید بهش احترام گذاشت.
1 comment:
من هم همیشه گفته ام که تا یوسا هست، عصر غول های ادبی هم هست. یوسا غول عصر ماست. و چقدر خوشحالم از نوبل این سال. برخلاف تمام نوبل هایی که به یاد دارم.
سپاس از شما
Post a Comment