July 16, 2009

وندی و لوسی

وندی و لوسی
(Wendy & Lucy)


فیلم نه چندان پیچیده کلی ریچارد (Kelly Reichardt) با بازی میشل ویلیامز را می شود «تراژدی مفهوم مالکیت » نامید. فیلمی که دقیقاً معنای مالکیت ، احترام به مالکیت ، جزای تخطی از حدود مالکیت و تجاوز به حریم مالکیت دیگران را نشان می دهد. فیلم داستان پیش پا افتاده ای دارد ، زنی مسافر که از ایالتی شرق ( ایندیانا) برای رسیدن به ساحل غربی و بعد آلاسکا با خودروی شخصی سفر میکند ، در شهر کوچکی در ایالت مزخرفی ( اورگِون) ماشینش خراب می شود. شهری که زمان در آن بی اهمیت است و فقط می گذرد . آنهم به کندی. در جریان یک سرقت کوچک در فروشگاهی که قرار است صاحب خوبی داشته باشد ، دستگیر می شود و به اداره پلیس برده می شود که از فرط بی کاری و کم تجربگی کار های فرمال انگشت نگاری را هم خوب بلد نیستند ، در همین بین سگش ( لوسی تنها همدم اوست ) هم گم می شود و باقی فیلم تلاش وندی است برای پیدا کردن لوسی. زندگی ملال آور یک شهر کوچک و کندی زمان و بی کاری آدم ها و مالکیتی که پرسش اصلی است . در نهایت وندی ، لوسی را در حیاط خانه مردی پیدا می کند ، که به نظر می رسد اوضاع مال مناسبی دارد. شاد می شود . اما بعد به نتیجه می رسد که « تو هم حق داری زندگی بهتری داشته باشی » و سگش را رها میکند و می رود. تمام. همه تلاش وندی برای یافتن سگی که « مالکش» هست ، تحت الشعاع مفهوم « حق زندگی بهتر» قرار می گیرد و وندی که ماشینش را هم از دست داده و کسی را هم ندارد ( خانواده ی قابل اتکایی ندارد) و احتمالا ً پولی هم ندارد ، سگش را رها می کند تا حرف پسر فروشنده فیلم تحقق پیدا کندکه: « کسی که پول غذای سگ را ندارد ، حق داشتن سگ را هم ندارد.»

No comments: