ملاحظاتی در مورد سیتیزن جین
1.سیتیزن جین ، مستندی است مبتنی بر فرم جذاب مصاحبه با اشخاصی مطلع و ساختن تکه تکه ی روایت با این مصاحبه ها و البته برش هایی از فیلمهای وقت برای تایید ادعای مصاحبه شونده. موضوع فیلم هم به شدت جذاب است. ایده نوسازی بافت قدیمی (در روایت مدرنیستی : فرسوده) و جایگزین ساختن مجتمع های عظیم و خلق اتوبان هایی در شهر برای کمکردن بار ترافیکی شهر با از بین بردن و تکه تکه کردن بخشی از بافت شهر که تا پیش از جِیْن جِیْکوبْز -به ادعای کارگردان- هیچ مخالفی نداشت و پس از جنبشی که او بانی اش شد و کتاب او، در شهرها و کشورهای دیگر کسانی را به این فکر انداخت که شاید انبوه سازی و اتوبان سازی نتواند جایگزین مناسبی برای محلات و خیابان های قدیمی باشد.
2.ایده ی جالبی که مستند از زبان جِیْن جِیْکوبْز ارائه کرد، تاثیر معماری و برنامه ریزی شهری بر امنیت شهری و تاثیر پیشگیرانه ی معماری شهری بر وقوع جرائم بود. اینکه معماری شهری مجتمع ساز مانع از حضور دائمی آدمهای پیاده و نشسته در خیابان می شود و ساختن مجتمع های فقیرنشین باعث تضعیف نظارت اجتماعی -که بسیار موثرتر از گشتهای پلیس است- خواهد شد عموماً توسط طراحان چنین پروژه های در نظر گرفته نمی شود. ایده رابرت موزز در استفاده از استعاره غده های سرطانی برای بافت قدیمی محل های مرکزی شهر و لزوم جراحی، را نیز می توان شاهد مثالی در نظر گرفت که چقدر نظریه پردازان در حوزه های مرتبط با زندگی اشخاص باید از در استفاده از صنایع ادبی استعاره و تشبیه امساک کنند. چنین صنایعی غالباً نقش آسوده کننده وجدان برای اجرای تصمیماتی است که از پیش گرفته شده و برای آدم های زنده ی واقعاً موجودی که منافع و علایقی در موضوع دارند، شدیداً زیانبارند. رابرت موزز و همفکرانش احتمالا با مهندسی معکوس ذهنی، معماری کهنه و زشت و مخروبه نمای محلات قدیمی شهر را عامل زندگی فلاکت بار ساکنان ان محلات میدانستند؛ در حالیکه تجربه های بعدی (تخریب و انبوه سازی گسترده در نیویورک و بیش از صد شهر دیگر ) نشان داد شیوه ی زندگی ساکنان آن محلات، عامل زشتی و ناکارآمدی بافت محله بوده و بناهای جدید با ساکنان قبلی در کمتر از یکسال همانقدر مشمئزکننده به نظر میرسند که بافت قبلی بود. بر هم زدن تعادلی که در اثرمجموعه واکنش هایی در ساکنان در حدود صد سال و بیشتر به وجود آمده احتمال زیاد عوارض تنش زای قبلی را مجدداً از اول تا رسیدن به تعادلی جدید برخواهدانگیخت و این عوارض به لحاظ سیاسی در شهری با ساخت انتخاباتی با گسترده ترین امکان مشارکت شهروندان در تصمیمات شهری احتمالا مطلوب انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان نخواهد بود.
3.در مستند ایرادتی هست که می تواندمخل کارکرد مستند و هدف کارگردان باشد. یکی دوقطبی سازی به شدت برجسته. رابرت موزِز هیولایی است از نوع مَدْمِنْی -به معنای دقیق کلمه madmen-.کسی که خانه و زندگی مردم را ویران می کند - با موسیقی دلهره آور سینمای هیچکاکی در متن- و کارگران و فقرا ومادران را تحقیر می کند و به هوش خود غِرّه است! جِیْن جِیْکوبْز مادری دلسوز و دلسوخته ی شهر و خاطرات مردم آن و زنی از جنس مردم که خطاب به عالیمقامان ویرانگر از خون دل نامه می نویسد چنانکه اِنّی رَایتُ دهراً مِن هجرکَ القیامه! دیگر اینکه مستند فرض را بر آشنایی نسبی مخاطب با تاریخ سیاست شهری نیویورک و بافت نیویورک گذاشته. بسیاری از اطلاعات ناقص اند. تا پایان مستندمشخص نمی شود رابرت موزز دقیقا چه سمتی داشته که چنین تصمیماتی می گرفته. (در واقع ۱۲ سمت داشته و مهم تر از همه کمیسیونر دپارتمان برنامه ریزی شهری نیویورک بوده). اگرچه تصاویر بریده شده نابی از جلسات دپارتمان ب.ش.ن یا شورای شهر و شهر -قبل و بعد اجرای پروژه ها- دیده می شود اما در خیلی موارد دقیقا موقعیت وتقدم و تاخر زمانی معلوم نیست. [ویک نکته کوچک با سلیقه شخصی اینکه موسیقی مستند -مگر تکه ای کوتاه در برانکس آن هم در حد دو سه دقیقه- به سبک جَزْ نبود. در حالیکه زمان و محلات موردنظر کارگردان دوز جَزْ بالاتری می طلبید نه موسیقی سینمای تریلر ].
4.فراموش نکنیم اگر نبود ساختار انتخاباتی نیویورک برای انتخاب شهردار (انتخاب مستقیم شهردار بدون هماهنگی با مسئولین همیشه ذیربط) و شورای شهر (مبتنی بر تقسیم بندی حوزه انتخابیه بر اساس کامیونیتی بُرد و بورو و رزیدنسِ هر نماینده [با کمی اغماض همان منطقه ، ناحیه و محله] و امکان انتخاب یک نماینده برای هر محله از هر حوزه شهری نه انتخاب فله ای و یکجا ده ها نماینده که اکثرا در یکی دو محله ساکنند و طبعاً علایق یا منافعی در سایر محلات ندارند با الطاف خفیه الهی) جِیْن جِیْکوبْز هرگز نمیتوانست نظر برنامه ریزان شهری را برای واشنگتن اسکوئر و گرینویچویلج و لوئرمنهتن اکسپرسوی تغییر دهد.
5.فراموش نکنیم اگر نبود الحاقیه های اول و پنجم و ششم و هفتم قانوناساسی ایالات متحده در حق آزادی بیان و حق برپایی اجتماعات و راهپیمایی و حق دادخواهی و حق حفظ اموال و عدم قدرت قاهره دولت (فدرال- ایالتی-شهری) در سلب مالکیت اشخاص و حق دادرسی منصفانه و الزام به وجود هیات منصفه و اگر نبود رویه ملتزمانه محاکم نیویورک و دادستان نیویورک به آن اصول ، جِیْن جِیْکوبْز و همراهانش در اولین تجمع و اعتصاب بدون مجوز از مقامات ذیربط طی عملیات پیچیده شناسایی و به سبب اخلال در نظم عمومی و نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی (بودجه بیشترپروژه ها از منابع فدرال تامین شده بود نه شهر یا ایالت) ازپنجره ندامتگاهی در ساحل شرقی می سرود: مزْرعِ سبزِ فَلک دیدم و داس مَهِ نو... یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو. #اتاقروشن #جشنوuارهاتاقروشن #جینجیکوبز #رابرتموزز #سیتیزنجین # #janejacobes #citizenjan #robertmoses
No comments:
Post a Comment