ادبیات مهم است با آن فراتر از خود میروی
1.
ادبیات مهم است با آن فراتر از خود میروی....
مردِ تنها ، رویاست؛ توهم است. در خلوتی نمادین تجسمشان میکنیم . حال آنکه مردها تظاهر به تنهایی میکنند...
خانواده ام در آنسوی دریا ها پخش وپلا شده بودند، هیچ زبان مشترکی با آنها نداشتم. اما زبان من، زبان فرانسوی، زیبا بود و مرا بارور کرده بود....
یاسمینا رضا
یاسمینا رضا ، راستش اگر هنر را با ترجمه بهمن کیارستمی خوانده باشید و اگر شیفته نقاشی باشید ، عاشقش می شوید .... گفتگو پس از خاکسپار ی را توصیه میکنم.... درامی زیبا واروتیک ... سه روایت از زندگی که یک شاهکار عمیقاً پیچیده و زیباست... اندوه ژرف یا حرمان (une désolation) زیاد جالب نیست راستش ... و سپیده دم،عصر یا شب .... این آخری به نوعی خاطرات یا یادداشت های سیاسی یا فرهنگی ست از رضا بر مبارزه انتخاباتی سارکوزی از آغاز تا پیروزی... خب منصفانه است ... اما من از سارکوزی خوشم نمی آید اگر چه هر چه باشد رئیس جمهوری فرانسه عزیز من است.... اما همه اینها دلیلش این بود که تئاتر خدای کشتار ِ یاسمینا رضا را که علیرضا کوشک جلالی را اجرا کرده است دیدم .... تجربه ی خوبی بود اگر چه تمام بازیگران مشهور و حرفه ای آن خوب نبودند مگرآنکه از همه کمتر شناخته شده بود و به قولی از همه خیلی بهتر و خلاق تر : بهنام تشکر
2.
دو قدم این ور خط از احمد پوری را مجبور هستم پیشنهاد کنم.... مدت ها بود یک رمان ایرانی خوب نخوانده بودم.... روان و پر از جذابیت... ناباکف ، آخماتووا، پیشه وری ، جمهوری آذربایجان ، تهران ، لندن ، شعر ، عشق، قطار و مسکو... همه ی اینها یعنی زیبایی که احمد پوری خلق کرده ست....
3.
مدتی بود که ویر هدایت خوانی گرفته بودم بعد از ده سال... هدایت بوف کور و توپ مرواری را ستایش میکنم ولی باقی کار هاش را نه مگر با کمی اغماض افسانه آفرینش... راستی کتاب فرزانه، آشنایی با هدایت چیز یگانه ای هست ، و کتاب درباره ی بوف کور کاتوزیان.... هدایت سال های آخر را ستایش می کنم...
4.
برای پاریس نیمه اول قرن بیستم تا این سوی قرن هم خاطرات شوشا گاپی ، تحت عنوان یک دختر ایرانی در پاریس... دختر سید کاظم عصار معروف است و البته فقط دختر نسبی وگرنه به رسم دختران ایرانی خارج از وطن زیسته است و مفصل بخوان حدیثِ برنامه ها را ...! اما کتابش رویای پاریس را و همه غول های روشنفکری فرانسوی را انصافا خوب می نماید، بخصوص ژاک پره ور عزیز را...
5.
پاریس- تهران ... کتاب دیالوگ ِ مراد فرهادپور با مازیار اسلامی... حرف های خوب یا بد... چرا زن نیست در کارهای کیارستمی ؟... چرا کودک؟ ... چرا فستیوال های خارجی بهش جایزه میدهند؟.... چرا کیارستمی به جای مبارزه با رژیم میرود فیلم می سازد؟ ... چرا وقتی مردم گرسنه اند، کیارستمی به آفرینش هنری فکر میکند؟.... چرا کیارستمی به جزئیات ساده ی زندگی توجه میکند و عقایدش خنثی است و عقایدش را با جبهه ی خلق هماهنگ نمی کند؟...چرا کیارستمی دنبال مناظر بکر و زیبای طبیعت می گردد ؟ چرا کیارستمی می خواهد ما را با نشان دادن بهانه های کوچک خوشبختی ، قانع کند که زندگی زیباست؟ چرا زندگی و دیگر هیچ؟ اصلن چرا کیارستمی روسی بلد نیست؟ چرا گورکی نمی خواند؟... مگر نمیداند گورکی خیلی خوب است؟... چرا از حکیم کارل مارکس که همه دنیا را باید با آرا حکیمانه اش باید تفسیر کنیم نقل قول نمیکند؟ چرا به اهل بیت فرانکفورت توسل نمیکند؟ چرا کیارستمی فرم ندارد؟ چرا کیارستمی می خواهد بکر باشدو از فرم های فیلمسازی مورد علاقه ما پیروی نمیکند؟ .... و ده ها سوال مشابه این همین کتاب که اسم فریبنده ای دارد را می سازد... یا درستتر صفحاتش را به سیاق اصحاب فرانفورت یا حکیم مارکس یا استاد هگل پر میکند که کتابی نوشته شده باشد از هیچ ... زندگی را گرفته اند ازش ... درستش این است: ناله و دیگر هیچ.... اسمش هم را نئو ژدانف وار باید می گذاشتند، مسکو-تهران!...... نه ... در مسکو هنوز عناصری واجد شکوه و زیبایی هست..... بهتر بود می شد: کاراکاس – تهران! به همان حد واجد عناصر ابتذال و لمپنیسم روشنفکر ستیزانه و جبهه ی خلق و مقاومت و باقی اراجیف!!!
ادبیات مهم است با آن فراتر از خود میروی....
مردِ تنها ، رویاست؛ توهم است. در خلوتی نمادین تجسمشان میکنیم . حال آنکه مردها تظاهر به تنهایی میکنند...
خانواده ام در آنسوی دریا ها پخش وپلا شده بودند، هیچ زبان مشترکی با آنها نداشتم. اما زبان من، زبان فرانسوی، زیبا بود و مرا بارور کرده بود....
یاسمینا رضا
یاسمینا رضا ، راستش اگر هنر را با ترجمه بهمن کیارستمی خوانده باشید و اگر شیفته نقاشی باشید ، عاشقش می شوید .... گفتگو پس از خاکسپار ی را توصیه میکنم.... درامی زیبا واروتیک ... سه روایت از زندگی که یک شاهکار عمیقاً پیچیده و زیباست... اندوه ژرف یا حرمان (une désolation) زیاد جالب نیست راستش ... و سپیده دم،عصر یا شب .... این آخری به نوعی خاطرات یا یادداشت های سیاسی یا فرهنگی ست از رضا بر مبارزه انتخاباتی سارکوزی از آغاز تا پیروزی... خب منصفانه است ... اما من از سارکوزی خوشم نمی آید اگر چه هر چه باشد رئیس جمهوری فرانسه عزیز من است.... اما همه اینها دلیلش این بود که تئاتر خدای کشتار ِ یاسمینا رضا را که علیرضا کوشک جلالی را اجرا کرده است دیدم .... تجربه ی خوبی بود اگر چه تمام بازیگران مشهور و حرفه ای آن خوب نبودند مگرآنکه از همه کمتر شناخته شده بود و به قولی از همه خیلی بهتر و خلاق تر : بهنام تشکر
2.
دو قدم این ور خط از احمد پوری را مجبور هستم پیشنهاد کنم.... مدت ها بود یک رمان ایرانی خوب نخوانده بودم.... روان و پر از جذابیت... ناباکف ، آخماتووا، پیشه وری ، جمهوری آذربایجان ، تهران ، لندن ، شعر ، عشق، قطار و مسکو... همه ی اینها یعنی زیبایی که احمد پوری خلق کرده ست....
3.
مدتی بود که ویر هدایت خوانی گرفته بودم بعد از ده سال... هدایت بوف کور و توپ مرواری را ستایش میکنم ولی باقی کار هاش را نه مگر با کمی اغماض افسانه آفرینش... راستی کتاب فرزانه، آشنایی با هدایت چیز یگانه ای هست ، و کتاب درباره ی بوف کور کاتوزیان.... هدایت سال های آخر را ستایش می کنم...
4.
برای پاریس نیمه اول قرن بیستم تا این سوی قرن هم خاطرات شوشا گاپی ، تحت عنوان یک دختر ایرانی در پاریس... دختر سید کاظم عصار معروف است و البته فقط دختر نسبی وگرنه به رسم دختران ایرانی خارج از وطن زیسته است و مفصل بخوان حدیثِ برنامه ها را ...! اما کتابش رویای پاریس را و همه غول های روشنفکری فرانسوی را انصافا خوب می نماید، بخصوص ژاک پره ور عزیز را...
5.
پاریس- تهران ... کتاب دیالوگ ِ مراد فرهادپور با مازیار اسلامی... حرف های خوب یا بد... چرا زن نیست در کارهای کیارستمی ؟... چرا کودک؟ ... چرا فستیوال های خارجی بهش جایزه میدهند؟.... چرا کیارستمی به جای مبارزه با رژیم میرود فیلم می سازد؟ ... چرا وقتی مردم گرسنه اند، کیارستمی به آفرینش هنری فکر میکند؟.... چرا کیارستمی به جزئیات ساده ی زندگی توجه میکند و عقایدش خنثی است و عقایدش را با جبهه ی خلق هماهنگ نمی کند؟...چرا کیارستمی دنبال مناظر بکر و زیبای طبیعت می گردد ؟ چرا کیارستمی می خواهد ما را با نشان دادن بهانه های کوچک خوشبختی ، قانع کند که زندگی زیباست؟ چرا زندگی و دیگر هیچ؟ اصلن چرا کیارستمی روسی بلد نیست؟ چرا گورکی نمی خواند؟... مگر نمیداند گورکی خیلی خوب است؟... چرا از حکیم کارل مارکس که همه دنیا را باید با آرا حکیمانه اش باید تفسیر کنیم نقل قول نمیکند؟ چرا به اهل بیت فرانکفورت توسل نمیکند؟ چرا کیارستمی فرم ندارد؟ چرا کیارستمی می خواهد بکر باشدو از فرم های فیلمسازی مورد علاقه ما پیروی نمیکند؟ .... و ده ها سوال مشابه این همین کتاب که اسم فریبنده ای دارد را می سازد... یا درستتر صفحاتش را به سیاق اصحاب فرانفورت یا حکیم مارکس یا استاد هگل پر میکند که کتابی نوشته شده باشد از هیچ ... زندگی را گرفته اند ازش ... درستش این است: ناله و دیگر هیچ.... اسمش هم را نئو ژدانف وار باید می گذاشتند، مسکو-تهران!...... نه ... در مسکو هنوز عناصری واجد شکوه و زیبایی هست..... بهتر بود می شد: کاراکاس – تهران! به همان حد واجد عناصر ابتذال و لمپنیسم روشنفکر ستیزانه و جبهه ی خلق و مقاومت و باقی اراجیف!!!
No comments:
Post a Comment