گوش ونگوگ در گالری ده!!!
حقیقتش نقاشی ایرانی دارد کم کم صاحب امضا های واقعی می شود و تعداد نام های صاحب امضا هر روز بیشتر از قبل می شود... خب تحول بزرگی است... این یعنی اینکه چند نقاش ایرانی با یک موضوع می توانند یک نمایشگاه برگزار کنند و هر کدام یک نقاشی ، عکس ، پوستر ، کولاژ ، مجسمه و هر چیز دیگر را بیافرینند و بگذارند و حداقل قیمت کار ها بیست و چند میلیون تومان باشد و تا دویست میلیون تومان و بیشتر هم برود و هنرمند شرقی این اعتماد به نفس را ازدست ندهد.... این یعنی کم کم هنرمند تهران نشین هم دارد ارزشش را می یابد که خارج از شهر های بزرگ جهان متمدن هم می شود که.....
کارهای خوب بود در این گالری و البته کار های بد و زورکی.... کار خود بهزاد حاتم که فوق العاده بود، طنز غریبی بود تفکر ونگوگ یک روز قبل از بریدن گوش بر عرصه ی مینیاتور... پوستر یا عکس امپرسیونیستی کیارستمی هم انگار از همان روز ها پرت شده بود اینجا.... کار مهدی سحابی هم شاهکار واقعی بود... از همه بیشتر این غول هنر ایرانی را در گالری دوست داشتم.... نامرد همه کارهاش یگانه است، اصلن شوکه ات میکند ، با تابلویی که آرزو داشتم مال من بود... نامرد بعد از پروست و فلوبر و استاندال وفورنیه و..... میخواهد با تابلو هایش ما را مبهوت کند... این مهدی سحابی در پیشگاه ملت اعدام باید گردد!... این را من نگفتم، خودش گفته!
راستی کار آو هم ، درخت سرو-ش ، به شدت پیچیده بود، مانیا اکبری هم که هنوز فقط با تن اش می آفریند، پرویز تناولی به گمانم خوب نبود، اگرچه تنوع و تفاوت بود اما خوب نه...حائری زاده و دبیری خلاق بودند، اما شیشه گران تکراری بود، و اما دو نفری که انگیزه های اصلی من بودند برای نمایشگاه، پرویز کلانتری عزیز – که نیچه نه.... مرا تکان داد و چهار روایت از سال نو نیماش پر از گوشه های زیبا بود- و فریده لاشایی بزرگ، نمیدانم چرا خوب نبودند، انگار وقتشان کم آمده بود برای رسیدن به نمایشگاه.... ها؟ ناراحت شدم از دستشان راستش... به خصوص لاشایی... ای کاش بهتر بودند... باید بدانند که نسل دیگری هست که به کارهاشان دل بسته ، درست نیست که بگذری و بگذاری....
کارهای خوب بود در این گالری و البته کار های بد و زورکی.... کار خود بهزاد حاتم که فوق العاده بود، طنز غریبی بود تفکر ونگوگ یک روز قبل از بریدن گوش بر عرصه ی مینیاتور... پوستر یا عکس امپرسیونیستی کیارستمی هم انگار از همان روز ها پرت شده بود اینجا.... کار مهدی سحابی هم شاهکار واقعی بود... از همه بیشتر این غول هنر ایرانی را در گالری دوست داشتم.... نامرد همه کارهاش یگانه است، اصلن شوکه ات میکند ، با تابلویی که آرزو داشتم مال من بود... نامرد بعد از پروست و فلوبر و استاندال وفورنیه و..... میخواهد با تابلو هایش ما را مبهوت کند... این مهدی سحابی در پیشگاه ملت اعدام باید گردد!... این را من نگفتم، خودش گفته!
راستی کار آو هم ، درخت سرو-ش ، به شدت پیچیده بود، مانیا اکبری هم که هنوز فقط با تن اش می آفریند، پرویز تناولی به گمانم خوب نبود، اگرچه تنوع و تفاوت بود اما خوب نه...حائری زاده و دبیری خلاق بودند، اما شیشه گران تکراری بود، و اما دو نفری که انگیزه های اصلی من بودند برای نمایشگاه، پرویز کلانتری عزیز – که نیچه نه.... مرا تکان داد و چهار روایت از سال نو نیماش پر از گوشه های زیبا بود- و فریده لاشایی بزرگ، نمیدانم چرا خوب نبودند، انگار وقتشان کم آمده بود برای رسیدن به نمایشگاه.... ها؟ ناراحت شدم از دستشان راستش... به خصوص لاشایی... ای کاش بهتر بودند... باید بدانند که نسل دیگری هست که به کارهاشان دل بسته ، درست نیست که بگذری و بگذاری....
No comments:
Post a Comment