مرداک و موراکامی
1.
زنگ آیریس مرداک را تازگی ها خوانده ام ، با ترجمه طبق معمول بد ِ پرتو اشراق ( سلیقه کتابش فوق العاده است، اما ترجمه اش واقعا بد است، شاید چون ذهنی پیر دارد و پر از واژه های مندرس قدیمی فارسی)، مرداک برای جهان انگلیسی زبان آدم واقعا مهمی است ، چه اهل ادبیات چه اهل فلسفه، با نگاهی عمیقا اخلاقی ( یعنی ناظر به مباحث فلسفه ی اخلاق و تامل جدی پیرامون مسائل اصلی فلسفه اخلاق) . خب برای من که قبل تر با مقاله هاش و مصاحبه هاش ( مصاحبه های مشهور و طولانی با bbc) آشنا بودم ، عجیب بود که ملکیان ارجاعی بهش نداده است، که اخیرا کتاب سیطره ی خیر را دیدم که به راهنمایی ملکیان چاپ شده. مرداک نثر کندی دارد، کاملا بریتانیایی ست، تبعا سرعت آمریکایی و پراگماتیسم آمریکایی در کارش نیست. اما سوژه هاش جذاب است والبته تفکر برانگیز، داستانی که با خیانت جنسی زنی به شوهرش آ؛از می شود که در گذشته دانشجوی او بوده و شوهرش محقق قرون وسطا و نسخ خطی ست و حالا به دیری میرود و باز گشت زن و بعد سایر حوادثی که در دیر می افتد با حضور زن و در نهایت همه چیز نابود و تعطیل می شود!!! تنها مشکلی که هست، اینست که رمان به شدت المان های بومی و مسیحی دارد و کمی طول میکشد تا با خواننده ارتباط برقرار کند، اما همین که مانوس شد، سد از بین میرود....
2.
2.
دارم «کافکا در ساحل» شاهکار ِ هاروکی موراکامی را میخوانم، راستش هرگز فکر نمیکردم یک آسیایی ، آنقدر مغز داشته باشد که بتواند خالق یک شاهکار ِ هنری ، آنهم در ژانر رمان باشد..... خب موراکامی با پیچیدگی اش ، با تفکر عمیقش ، و با خلاقیتش مرا مبهوت کرده.... بعد از تمام کردن، راجبش بیشتر می نویسم....
No comments:
Post a Comment