May 13, 2009

این علیزاد نازنین!



1. علیزاد کتاب راهنمای عملی نمایشنامه نویسی نوئل گریگ را تازه چاپ کرده در نمایشگاه کتاب تهران. گریگ هم همانی ست که موقع جشنواره آمده بود ایران و من کارگاهی سه روزه را با او گذراندم. راستش نمی دانم، اما با همچین کتاب هایی موافق نیستم ، که مثلاً یاد می دهند که چطور بنویسیم ،- البته این کتاب را هنوز نخوانده ام – و به گمانم ما حصل این هفت ، هشت سال کار فلسفی یی که کرده ام و خوانده ام این باشد که به نظریه در حوزه ی هنر به شدت بدگمانم.
2. علیزاد را با ترجمه در انتظار گودو می شناسند. همین یک کار با آن مقدمه جامع کافی بوده که نامش را فراموش نکنیم. قبل از همه ی کارگردانی های به شدت خلاق ش. نمی دانم و علیزاد برای من به « گویا» می ماند. نقاش اسپانیایی. پیچیده اما بی هیاهو.
3. کارگردانی های علیزاد دقیقاً امضای خودش را دارد. به گمانم اولین حس مخاطب – منظور از مخاطب تبعاً علاقمندان و دوستداران تئاترند که دانشجوی تئاتر نیستند و در نتیجه ادا در نمی آورند و صادقانه تئاتر می بینند و خنده های ابلهانه نمی کنند و استاد استاد نمی گویند و همه جور اجرایی را سعی میکنند ببینند نه به خاطر آشنایی شان با این وآن بلکه به خاطر لذت هنری-...... حاشیه زیاد شد!!!! پس دوباره : کارگردانی های علیزاد دقیقاً امضای خودش را دارد. به گمانم اولین حس مخاطب، زدگیِ زیاد، موقع خروج از سالن هست و اینکه « که چی؟»..... بعد که فاصله از سالن زیاد می شود کم کم حالِ مخاطب بهتر می شود و تصویر های بهتری در ذهنش شکل می گیرد. اما نگاه هنوز به علیزاد منفی است. بعد که باز می گذرد تا فردا باز تغییر هست وقتی به کار فکر می کند. بعد اگر چند روز گذشته باشد و مخاطب کار را به یاد بیاورد به گمانم همان انقلاب پارادایمی کوهنی اتفاق می افتد. و تجربه ی دیدن کار علیزاد تبدیل به یک تجربه خوب و پر از ارجاعات ذهنی می شود. در این 5 کاری که از علیزاد دیده ام ، از کار های بکتی و ممتی اش تا این آخری کار مروژک. تقریباً همیشه احساسم همین روال بوده. حالا با غلظت های مختلف. مثلاً الان که فکر میکنم میبینم چقدر طراحی کف سن برای اجرای پلیس می تواند استعاری باشد آنهم دقیقاً جاهایی که بازیگرها از این حصار زمینی، خارج می شدند. یا نور پردازی یی که اول به شدت آزار دهنده است و بعد دقیقاً می شود همان امضای ابهام علیزاد. یا بعضی تصویر های ناب مثل سان دیدن ژنرال یا کتک خوردن مامور مخفی ِ کلنل توسط خود کلنل آنهم در قفس یا تصویر تعقیب آجودان توسط ژنرال وقتی که حیران جنسیت آجودان می شدی و خیلی تصویر های دیگر.

No comments: