کلاس لورن کانته ( نخل طلای کن 2007)
برنده نخل طلای کن در 2007 بعد از سالها یک فیلم فرانسوی می شود. چرا؟... باید فیلم را ببینید تا بفهمید که احترام به اصول اخلاقی و فرهنگی جهان فرانسوی زبان دقیقاً یعنی چه. فیلم از لحاظ کار سینمایی اصلاً خوش ساخت نیست. نود درصد دو ساعت فیلم ، کلوز آپ و دوربین سردست و پر حرکت ، پر دیالوگ آنهم به فرانسوی با لهجه های مختلف و غیر قابل فهم ( برای مخاطب غیر فرانسه زبان) و در مکان تقریباً ثابت ( یک کلاس- نود درصد زمان فیلم- ، دفتر معلمان ، دفتر مدیر و حیاط مدرسه ) می گذرد. خب همه اینها یعنی با یک فیلم خسته کننده با مدیومی تلویزیونی و نه سینمایی مواجه هستیم. اما چه می شود که این فیلم با این مشخصات تکنیکی نخل طلای کن می گیرد؟... عامل اصلی سوژه قدرتمند و متنوع فیلم و دیالوگ ها و پرسش هایی که احتمالاً تا مدت ها در ذهن می مانند و عامل دوم بازی فوق العاده معدود بازیگران حرفه ای فیلم و بازی فوق العاده نابازیگران نوجوان فیلم بود که همه با نام واقعی خودشان به عنوان دانش آموز بازی می کردند. در فیلم راجع به خیلی چیزها حرف می زنند و شاید وجود چنین کلاس هایی و تا این حد آزادی ذهنی دانش آموزان حداقل از بعد انتولوژیک ، برای ما غیر قابل فهم باشد که دانش آموزی درمورد تمایلات جنسی و هم جنس گرایی معلم از او بپرسد یا بحث هایی در بگیرد در جامعه آکند از مهاجر فرانسه در باب آزادی بیان و اینکه مهاجرینی که خیلی از آزادی ها و حقوق شان را از فرانسه دارند و هنوز خود را متعلق به کشور آبا و اجدادی خود می دانند ( مالی ، مراکش ، الجزایر و...) و یا معلمانی که می خواهند پول جمع کنند تا جلوی اخراج مادر دانش آموزی چینی که به شکل غیر قانونی در فرانسه حضور داشت را بگیرند ، یا حق نماینده داشتن دانش آموزان در جلسات تصمیم گیری درمورد نمرات و کیفیت تحصیلی دانش آموزان یا در مورد توصیف کردن خود با گفتن چیز هایی که دوست دارند ( سلیمان: زیدان را دوست دارم!) یا از آنها متنفرند (بوبکر: از ماتراتزی متنفرم!!!) یا حق انتقاد از دیگران و خیلی ارزش هایی که فقط می شود در جمهوری فرانسه جستجویشان کرد. راستی یک سکانس فیلم خیلی فوق العاده است ، سکانسی که معلم از دانش آموزان می پرسد در این نه ماه ( این سال تحصیلی) چه یاد گرفتید؟... هرکس چیزی می گوید . اما دختر فرانسوی سفید پوستی که بد قیافه اما جسور است و احتمالاً به همین سبب نماینده کلاس شده و اوایل فیلم می فهمیم از مرد های مسلمان و سیاه در ناخودآگاهش خوشش نمی آید ( این یک نگاه نژادپرستانه یا کینه توزانه نیست که بیشتر حس دفاعی است از جامعه فرانسوی یی که دارد توسط اعراب و سیاه ها استحاله می شود ؛ به دفاعش از پاری سن ژرمن در برابر حمایت عرب های کلاس از المپیک مارسی توجه کنید ) می گوید من از کلاس مان و یا کلاً مدرسه چیزی یاد نگرفتم. معلم می پرسد در مطالعات خودت از چه چیزی یاد گرفتی ؟.... دختر می گوید از جمهوری (Le Republic)... معلم چند ثانیه ای مبهوت می شود. می پرسد : منظورت جمهوری افلاطون است؟... دختر تایید می کند و بعد می فهمیم که کتاب را چگونه به دست اورده و بعد دختر درباره پرسشهای سقراط از مردم آتن حرف میزند و واکنش معلم فقط احترام است.... خیال کنید در این مملکت دانش اموز 14-15 ساله ای چنین حرفی بزند ، واکنش معلم اگر توهین نباشد ، قطعاً تمسخر است . به یاد مولوی خوانی ها ( مشخصاً مثنوی) و عطار خوانی های خودم (مشخصاً تذکرةالاولیاء) می افتم در همان سن وسال و ... زاده شدن در جهان سوم جزای سختی است برای کودکی که میخواهد کودن نباشد...... « کلاس» لوران کانته قطعاً ارزش دیدن دارد برای کسی که می خواهد خیلی جدی به قول هایدگر « تفکر» کند.
1 comment:
خب من هنوز کلاس را ندیده ام پس نظر دادن کمی عبث به نظر می رسد.اما باید بگویم( به عنوان کسی که همیشه به این وبلاگ سر میزند) فرمت یادداشت هایت خیلی خوب است: از فونت خوانا گرفته تا تعداد کلمه ها که همیشه قبل از این که محتوا را از ذهن فراری دهند تمام میشوند...و ضمنا خسته نباشی!
Post a Comment