فریدا
1. فریدا کالو و همسرش دیه گو ریورا را خوب می شناسیم. رولوسیونیست های مکزیکی که سنتی را به ما منتقل کردند که اسمش را گذاشته اند: نقاشی های دیواری انقلابی که حالا در و دیوار تهران آکنده است از همان چیزها اما از جنس ایرانی و انگشتانی که مستقیم به چشمان مخاطب می رود. و بیشتر از همه اینها ، همه اینها میراث هنر جهانی چپی هاست . و البته شهرتی که وامدار میزبانی یکی از مشهور ترین چپ های دنیا بوده : لئون تروتسکی. دیه گو ریورا از آن مردان یگانه نقاشی دنیا بوده. علیرغم کمونیست بودن بیشتر نقاشی هایش را ثروتمندان می خریدند (ریورا : چه کار کنم ثروتمندان خوش سلیقه اند!) یا بیشتر نقاشی های دیواری اش را مقامات دولتی سفارش میداده اند و البته دوستی عمیقی هم با رئیس جمهور وقت مکزیک داشته و یکی از بزرگترین قرداد هایش با راکفلر ها بوده و خیلی چیز های مشابه دیگر. ریورا یک نقاش مطلق بوده . چیزی مشابه پیکاسو اما خیلی صریح تر و البته از بعد تکنیکی ضعیف تر. اما فریدا برخلاف ریورا خیلی دیرتر شناخته شد . خیلی دیرتر فروخت و بیشتر عمرش را همسر ِ خشمگین ریورا باقی ماند و البته با همه بیماری هایش. تابلو های فریدا برخلاف ریورا که کارهاش آکنده از کارگران و مردمی بود که خشمگین بودند یا کارهای کلاسیک پرتره و زنان و طبیعت، بیشتر خودنگاری هایی بود خیلی خشمگین که همه اِلِمان هاش تغییر می کردند الا چهره خود فریدا . و خود فریدا با آن چهره مکزیکی سرخپوست تبار و ابرو های پیوسته و تلخ همیشه مات و مبهوت به مخاطبی می نگریست که شاید بیش از مردم و جامعه هنری، دیه گو ریورا بود.
2. فیلم فریدا توسط کمپانی میراماکس بر اساس کتابی از «Hayden Herrera» توسط «Julie Taymor» ساخته شده. فیلم متوسطی است و به همان اندازه که در ستایش فریداست در ستایش دیه گو ریورا هم هست. در تعیین بازیگر ، حداقل در اندازه ها و شباهت های صوری خوب انتخاب کرده . سلما هایک با گریمی شاهکار به جای فریدا و آلفرد مولینا به جای دیه گو ریورا . بیشتر نما های فیلم تلویزیونی است و پر است از نما های بسته و کلوزآپ . فیلم چیزی از طبیعت وحشی مکزیکی ندارد تقریباً. اما سرخپوست زیاد دارد. دیالوگ های خوب هم دارد. «این رادیکال ها مهمانی های خوبی می گیرند!» تروتسکی هم دارد. «Geoffrey Rush» نقش تروتسکی را بازی می کند که در گریم و مشابهت چهره ، کاریکاتوری است از تروتسکی. فیلم به اقتضای هالیوودی بودنش بیشتر به روابط شخصی و جنسی فریدا و البته استاد ریورا !!! می پردازد. بعضی جاهای فیلم هم ابتکار فوق العاده ای دارد: برای روایت از دوربین فاصله می گیرد و با کاریکاتور های متعدد و البته ساده و کاغذی خیلی چیز ها را با هجو نشان می دهد . مثل سفر ریورا و سینیورا فریدا ریورا به آمریکا و نیویورک و تشبیه ریورا به کینگ کنگ . فیلم علاوه بر سویه هالیوودی غلیظ ، یک حسن عمده دارد : نگاه تان را به نقاشی های فریدا عوض می کند. حداقلش این است که می فهمید نقاشی های فریدا ، یک خشم نقاشانه یا زنانه محض نبوده که خشمی است که فریدا از جهان و مناسبات نا برابر و اتفاقات نا خواسته اش در قالب چهره و بدن خود ، با تلخی تمام ، تصویر کرده است.
1 comment:
سلام داش علي
خوبي؟
حاجي لينك وبلاگت رو تو سايت گذاشتم و راستي بابت تذكراتت هم ممنون. واقعا آنچه گفتي خطري است كه همه دانش جويان فلسفه را تهديد مي كند.
Post a Comment