September 05, 2009

آقای ریپلی با استعداد

The Talented Mr.Ripley



1. می دانم این ایده که الان می نویسم ، تحلیل دقیقی نیست اما به گمانم برای نگاهی متفاوت به فیلم مینگلا راهگشاست... ایتالیا در ضمیرناخودآگاه غربی ها سرزمین مقدسی است و در عین حال سرزمین گناه هم هست. شاید یکی از خصوصیات همه سرزمین های مقدس همین باشد. در اساطیر توراتی داستان سدوم و گموره (غموره یا عموره یا هر تلفظ دیگر) در نزدیکی ارض موعود واجد همین نکته هست. یا در همین سپهر فارسی زبانی که تنفس می کنیم ، در نظرات افواهی تقریباً در صدر لیست همه گناهان ( همان اعمالی که اکثریت جامعه فارسی زبان به شکل ناخودآگاه و بدون نیاز به استدلال نامطلوب تلقی می کند مثل قتل ، دزدی ، روابط نا مشروع جنصی! ، تجاوز و چند همسری و همجنص خواهی! وقس علیهذا ) ، شهر قم ( به عنوان مرگز اصلی مذهبی) و بعد از آن مشهد قرار دارد. داستان هایی که مردم برای هم در باره گناهان ساکنان این شهر ها تعریف می کنند به طرز محسوسی از نمونه های دیگر بالاتر است و تبعاً برد بالاتری هم دارد. به همین سیاق فکر می کنم در غرب هم همین اتفاق افتاده است و می افتد . به خصوص پس از شکسپیر این قضیه به اوج می رسد . فی المثل اگر به روایت شکسپیر از ایتالیا در نمایشنامه هاش ( مثل رومئو و ژولیت) توجه کنید ، یک نکته فوق العاده وجود دارد که تقریباً تمامی امورات مذموم در ایتالیا با غلظت بالاتری اتفاق می افتد و حضور مسیحیت و روحانیت مسیحی و التزام عامه ساکنان این شهر ها به دین «حداقلی» است. دقیقاً همین سیاق در سینما هم اتفاق افتاده است. به خصوص در فیلم های هالیوودی اخیر هم همین اتفاق افتاده . « A Good Woman » را اگر دیده باشد ، نمونه اغراق شده از همین قضایاست. حالا این فیلم «The Talented Mr.Ripley» هم موید همین ایده ای است که نوشته ام. بهترین فکتی هم که ارائه می دهم ، آن سکانسی است که در مراسم عیدی مسیحی دوربین در یک میدل شات از جایی بین خشکی و دریا نشان می دهد که مردم در ساحل شهر بین ساختمان های تزئین شده ، ایستاده اند و سرودی مذهبی می خوانند و در همین احوال ، خیلی آرام و نامنتظره از آب مجسمه مریم مقدس ایستاده بر تختی بر دوش مردان ایتالیایی بیرون می آید و همه چیز ایده ال است و جود لاو کنار نامزدش (گوئنیث پالترو) که قرار است به زودی همسر قانونی و شرعی اش شود با ایتالیایی ها همراهی می کنند ؛ بعد ناگهان جنازه زنی بومی که همه می شناسندش، چندمتر آن طرف تر به سطح آب می آید ، زنی جیغ می کشد ، مردم سرود رها میکنند و فریاد می کشند ، مردانی که تخت مریم مقدس را از زیر آب بیرون می آوردند (و کاملاً بیرون آورده بودند) تخت را رها می کنند ودر لانگ شات به سمت جنازه زن می دوند و مریم مقدس در جلوی تصویر آرام آرام – در بی توجهی همه مردم- در آب غرق می شود. نمای بعدی گوئنیت پالترو را می بینیم که احساساتی شده و جود لاو به شدت عصبی است. از سکانس های قبلی فهمیده بودیم که زن معشوقه پنهانی جود لاو است و در سکانس بعدی میفهمیم که زن از جود لاو حامله هم شده بود و به همین سبب خودکشی کرده است. بعد هم سری گناهان پیاپی برای جبران موارد قبلی اتفاق می افتند و در نهایت هم فیلم با یک دروغ دیگر و یک قتل به پایان می رسد و برخلاف همه داستان های سامی ، گناهکار رسوا نمی شود و به جزایش نمی رسد و همه گناهان و خطایای انسانی بلا انقطاع ادامه دارد.

2. این فیلم یکی از فیلم های مشهور آنتونی مینگلای نازنین است که حالا چهار سالی می شود که دنیای سینما را ترک کرده است . مینگلا ، از معدود فیلمسازان هالیوودی بود که علیرغم استمرار کار در هالیوود در اروپا هم و هم بین علاقمندان سینمای مستقل جهان ( هر نامی می خواهید برایش بگذارید : روشنفکری ، هنری ، فرانسوی ، اروپایی و آنتی هالیوودی و یا هر چیز دیگر) از محبوبیت بالایی برخوردار بود و در عین حال جزء نامزد های همیشگی اسکار هم بود و خیلی ظریف و نازنین . و این چیزی بود که باعث می شد همیشه و همگان ستایشش کنند.

No comments: