خوب ، بد ، زشت
1. خوب :
«Breaking & Entering» آخرین ساخته سینمایی آنتونی مینگلای نازنین. فیلم های مینگلا به گمان من همیشه سوژه های مناسبی برای تحلیل کنش های اخلاقی و مباحث فلسفه اخلاق برای فیلسوفانی که دغدغه اخلاق و کنش اخلاقی دارند فراهم می کند. از «بیمار انگلیسی» تا «کوهستان سرد» همه بر یک موضوع متمرکزند که انسان در شرایط بحران ، چقدر «بحرانی» عمل می کند ؟ و چقدر ساختار های متعارف و اصول مرسوم ومعمول خود را می شکند؟ و چقدر انسان دیگری می شود ؟ و در نهایت ، چقدر مسئولیت رفتار خود را در شرایط بحرانی ، پس از عبور از بحران می پذیرد؟ ...
«Breaking & Entering» داستان مرد معماری (جود لاو) را روایت می کند که با معشوقه سوئدی اش برای ساخت پروژه ای شهری که قرار است بخشی از بافت شهر لندن را تحت تاثیر قرار دهد ، در این شهر اقامت می کنند ، در شبی گروهی از دزدان – که البته آنها هم مهاجران و ریشه اسلاو دارند – از کارگاه پروژه سرقت می کنند و در بین وسائل مسروقه لپ تاپ شخصی جود لاو را که حاوی تصاویر خصوصی و خانوادگی اوست؛ می دزدند. در این احوالات از روابط خانوادگی جود لاو و حضورشان در مطب روانپزشک می فهمیم ، که آرام آرام بحران در خانواده ای که «موفق» به نظر می رسد شکل گرفته است. جود لاو و همکاران بعداز ماجرای سرقت که شب بعد هم مجدداً تکرار می شود به نوبت نگهبانی می ایستند تا دزد یا گروه دزدان را پیدا کنند و در همین بین با زنی خیابانی آشنا می شوند که به مرور با آنها رابطه ای انسانی پیدا می کند. در همین بین اولین کنش اخلاقی فیلم اتفاق می افتد ، جوان سارق که لپ تاپ را دزدیده است ، یک کپی از همه تصاویر خانوادگی جود لاو را در کارگاه می گذارد. و شبی که جود لاو با زن خیابانی در ماشین اش غرق بحث بوده ، پسر را می بیند و او را تعقیب می کند و خانه او را می یابد و می فهمد که او یک بوسنیایی مسلمان است به نام مرصاد و مادرش (ژولیت بینوش ) زن خیاط و فقیری است که در جنگ های بالکان شوهرش را از دست داده است. در همین گیرودار زن خیابانی ماشین جود لاو را که به دنبال مرصاد رفته است می دزدد. جود لاو در رابطه با بینوش دچار بحرانی اخلاقی می شود و به جای معرفی آنها به پلیس با او وارد ماجرای عاشقانه ای می شود که بینوش در حین اینکه می داند او آدم خوبی است به خاطر پسرش – در همین بین از پسرش ماجرا را می فهمد- از او عکس های غیر اخلاقی برای حق السکوت تهیه می کند که در نهایت با کاتارسیسی اخلاقی همه آنها را به جود لاو پس میدهد ، از سوی دیگر پلیس با سر نخ هایی متوجه مسئولان سرقت می شود و مرصاد و دوستش را بازداشت می کند ، اما جود لاو که روابطش با معشوقه اش به اوج بحران رسیده ماجرای بینوش را برای او بازگو می کند و از گم شدن عشق در زندگی شان می گوید . با بازداشت شدن مرصاد، و احتمال اخراج آنها از بریتانیا، بینوش با او قراری می گذارد و او با تمام وجودش از جود لاو کمک می خواهد . جود لاو هر کمکی را انکار می کند اما بعد در مسیر تعقیب کیفری ، پس از مراجعه به جلسه دادگاه با شهادتی دروغ مرصاد را از محکومیت کیفری می رهاند و در نهایت روابطش را با معشوقه اش از نو می سازد و از او تقاضای ازدواج می کند و تصویر با آرامش و نگاه عاشقانه جود لاو به او محو و مبهم می شود به نشانه استعاره آرامشی پس از همه بحران ها. فیلم پرسش های اخلاقی اساسی را در باب شیوه زیست شهری ، حقوق شهروندی و نوع رفتار با مهاجران در جامعه کثیر المله ای چون لندن مطرح می کند و آنقدر پرسش ها ناب و اصیل هست که می شود آنها را جداگانه مطرح کرد و در مجال مناسبی بسیار بر انها اندیشید.
2. بد:
«PeaceMaker» یک فیلم هالیوودی باسمه ای پر هزینه با بازی جرج کلونی و نیکول کیدمن . داستان پیروز ی خیر آمریکایی بر شر شرقی ( روسی + ایرانی +بالکانی) . فیلم از آن فیلم هایی است که بعد از مشاهده آن حالتان از هر چه آمریکایی است بهم می خورد و در نهایت حتا ممکن است با بن لادن احساس همدردی کنید. فیلم سیاه و سفید از نوع فیلم های سفارشی صدا و سیما با پیام های ارزشی مثل خانم دکتر متخصص انرژی هسته ای و صلحدوست ِ معتمد رئیس جمهور آمریکا ، یک کلنل دلاور نیروی ویژه ضد تروریسم آمریکا که حتا اگر با طنابی به دور گردن از هلیکوپتر آویزان شود نمی میرد و در هیچ تصادفی دقیقاً هیچی اش نمی شود و همه ی بد ها را که عموماً روس یا از اقوام اسلاو هستند می کشد . مزخرف ترین تکه فیلم ، تکه ای است که جوان بوسنیایی یک کلاهک هسته ای را در کوله پشتی اش می گذارد!!! و از کوه بالا میرود تا به هواپیمای دیپلمات ارشد و مذاکره کننده بوسنیایی برسد تا آن را به نیویورک ببرد – با کوله پشتی!- تا نیویورک را منفجر کند!!!
3. زشت:
«Fur» فیلمی از استیون شینبرگ با بازی نیکول کیدمن. فیلم قرار است داستان زندگی «Diane Arbus» را روایت کند که یکی از نخستین عکاسان حرفه ای زن آمریکایی بود که با سوژه قرار دادن انسان هایی با نقوص ژنتیکی و مادرزادی و کمون های انسانی برهنگان نگاه بصری نا متعارفی را در جامعه فرهنگی آمریکای دهه چهل بنا نهاد. آربوس که در خانواده ای به دنیا آمده بود که پدر ومادرش از طراحان مشهور مد در آمریکا بودند و شوهرش هم از عکاسان مد و عکاس نیویورک تایمز و خودش هم مدت ها دستیار همسرش بوده و به همین سبب توانسته تجربیات هنری مستقلانه – برخلاف جامعه سنتی همان زمان آمریکا- داشته باشد. . اما فیلم علیرغم چنین سوژه ای با قابلیت پردازش دراماتیک از یک تحول فلسفی و هنری از یک نگاه متعارف و اجتماعی به نگاه آنتی سوشیال ، به شدت ملال آور ساخته شده آنهم با ریتمی کند و البته با اروتیسمی گسترده که آن هم آنقدر زورکی و بیشتر جاها سرسری است که مسبب انزجار بیشتر از فیلم می شود. بازی بازیگران فیلم هم مثل سریال تلویزیونی است ، سرسری و بساز بنداز !... نما های دوربین پر است از کلوزآپ بر صورت ستاره چند میلیون دلاری یحتمل به اجبار تهیه کنندگان و گریم هم که به شوخی شبیه تر است. احتمالاً قرار بوده این فیلم منجر به نوعی تحول زیبایی شناختی در مخاطب شود که واضح است که شکست خورده و به جای آن بیشتر مروج نوعی حس انزجار از هرگونه تجربه آزاد هنری می گردد. نمی دانم اما حدس می زنم این فیلم شاهد دقیقی است از این گزاره اینهمانی که چرا «زشت، زیبا نیست»0
2 comments:
خبر فوری:
بیانیه جمعی از وبلاگنویسان فارسی زبان در اعتراض به وقایع اخیر قبل و پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 را در صورت تمایل با نام حقیقی خود و ثبت وبلاگ یا سایت شخصی امضاء کنید. تنها نام کسانی ثبت میشود که دارای وبلاگ یا سایت شخصی هستند و با نام حقیقی خود آن را اداره میکنند. لطفاً این خبر را به تمامی بلاگرها اطلاع رسانی کنید. در صورت موافقت نظر خود را از طریق ایمیل شخصیتان اعلان کنید.
از آن روی که این حرکت سازمان دهی شده نیست و کاملا خودجوش می باشد به همین دلیل با یاری شما می توانیم امضاء های بیشتری را کسب کنیم. اگر به شکل دومینووار عمل کنیم و هرکس بتواند حداقل 10 امضاء جمع کند ما می توانیم زودتر این بیانیه را منتشر کنیم. همان طور که می دانید سرعت عمل در این کار اهمیت دارد. خب باید بتوانیم از بین 2700000 وبلاگ و سایت فعال و غیر فعال ایرانی حداقل 1000 امضاء کسب کنیم تا حاکمیت بیشتر صدای ما جدی بگیرد. اگر ما خود به فکر خود نباشیم از دیگران نمی توان انتظار داشت. ما به عنوان یک صنف محسوب می گردیم، صنف وبلاگ نویسان. ما نیز همانند روزنامه نگاران و نویسندگان درارای حقوق صنفی خاص خود هستیم.
پس می توانید با گذاشتن این پیام در یکی از پست های خود و یا گذاشتن کامنت در وبلاگ دوستان همراهتان و یا گذاشتن این خبر در لینکده های چون قطار و بالاترین و دنباله و ... یا مطرح کردن آن در تالار های گفتگو چون فیس بوک و تویتر و ... جمع بیشتری را به حمایت از خود بطلبیم.
برای دیدن این بیانیه به این آدرس بروید: http://greek.blogfa.com/
آدرس ایمیل من: nasraabaadi@yahoo.com
لطفا برای تایید و تاکید بیشتر به ایمیل من تماس بگیرید و نام و بلاگ و نام و نام خانوادگی خود را قید کنید. زیرا برخی بدون اجازه از صاحبان وبلاگ برایم کامنت می گذارند.
از اين وبلاگ خوشم اومد
Post a Comment