October 15, 2009

در باب اجرای عشق لرزه

در باب اجرای عشق لرزه




1. خب این سومین تئاتر اشمیتی است که سهراب سلیمی در تئاتر شهر اجرا می کند و من دیده ام. مثل همه کار های سابقش نه آنقدر خوب است که در ذهن تصاویر ماندگاری به جا بگذارد و نه آنقدر بد که حال آدم را بهم بزند. معمولی و نسبتاً خوب که بعد از چند روز آرام آرام از ذهن پاک می شوند. البته این متن هم مزید بر علت است. داستان ، حکایتی سانتی مانتال و به نسبت باقی کارهای اشمیت به طرز محسوسی ضعیف تر است و همین شاید علت اصلی افت کار به نسبت کارهای سابق باشد. البته اجرا طبق روال باقی کار های قبلی طراحی صحنه استعاری و زیبایی دارد (دراین کار نوعی حلقه بیضوی و میان تهی و شیبدارکه دو قطر قائم آن به هم متصل می شدند و محل تلاقی دو قطر ، مشخصه خانه بود) و اما بر همان روال انتخاب بازیگر نامناسب و ضد زیبایی شناسانه! هم دارد. واقعاً نمی شود فهمید سهراب سلیمی چرا باید برای نقش الینا ، که قرار است دختر رومانیایی جوان و زیبایی باشد که شیفته ادبیات فرانسه – آنهم قرن نوزدهمی، است، کسی مثل بهناز جعفری را انتخاب کرده که چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ استیل اجرا به درد هر نقشی می خورد الا دختر زیبای رومانتیک رومانیایی!!! یا به بازیگری بزرگی مثل نسیم ادبی ، نقش ردیکا را بدهد که زنی است فاحشه و میانسال! باز انتخاب پیام دهکردی – که دراین اجرا فقط دیالوگ خوانی می کرد و خیلی از نقش فاصله داشت – انتخاب مناسب تری با متن اشمیت بود و البته افسانه ماهیان که خیلی خوب نقش دیان را تصویر کرده و به نظرم در کنار طراحی صحنه خوب ، بهترین عنصر این اجرا بود. اجرا هم تقریباً به متن وفادار مانده بود.



2. یک نکته بی ربط کلی هم اینکه : این سهراب سلیمی هم به هر کسی می ماند الا کارگردان تئاتر ، آن هم از ورژن اشمیتی قضیه. مثلاً شاید اگر بیرون ببینیمش ممکن است او را با یک کارمند وظیفه شناس بانک! یا کاسبی آبرومند و مبادی آداب در میدان هفت تیر اشتباه کنیم. حالا خودم هم من نمی دانم چرا چنین احساسی دارم! اما این را می دانم لااقل کسی که اشمیت کار می کند یا باید خیلی آدم پریشان و رومانتیکی باشد – با قرائت قرن نوزدهمی – یا آدم آوانگارد و آنتی سوسیالی مثل محسن نامجو!

No comments: