November 06, 2009

اروپا اروپا

اروپا اروپا




1. «اروپا اروپا» فیلم خوش ساختی نیست. سوژه جذابی دارد و زندگی پسری یهودی را روایت میکند که در دوران نازیسم خانواده اش را از دست میدهد ، به لهستان و بعد به روسیه مهاجرت می کند و در آنجا به کمونیستها می پیوندد!!! بعد با شکست روس ها به آلمانی ها می پیوندد و خود را یک آلمانی اصیل معرفی می کندو کار تا آنجا پیش می رود که سر از مدرسه جوانان اس اس در می آورد و درنهایت با سرنگونی رژیم نازی با خوش شانسی مطلق از محاکمه و اعدام می گریزد و به اسرائیل می رود ! یک تاجر ونیزی شماره دو! اما به مراتب زرنگتر!!! فیلم تاریخ در به دری یهودیان هست اما به نکته ای توجه می کند که باقی متقدمین به آن توجه نکرده بودند : مسئله «ختنه». عمده روایت فیلم هم تلاشی است که قهرمان فیلم برای پنهان کردن این قضیه می کند و گاهی جاها کمدی ظریفی را سبب می شود. اما فیلم از لحاظ فنی و به خصوص کارگردانی زیاد قوی نیست.

2. تکه ای هست که پسر یهودی با بازیگری آلمانی دوست می شود – و بعد از اینکه می فهمد پسرک آلمانی اصیلی نیست و یهودی است ، با خوش رفتاری با او ، به ما می فهماند که همه آلمانی ها نژاد پرست نیستند!- و آن بازیگر دیالوگ شاهکار فاوست گوته را می خواند و من چقدر دوست دارم آلمانی اش را که شاید تنها قطعه ادبی آلمانی که حفظ کرده ام همین است:
Habe nun, ach!
Philiosophie, Juristerei und Medizin,
und Leide auch Theologie,
Durchaus studiert, mit heißem Bemüh'n.
Da steh ich nun, ich armer Tor!
Und bin so klug als wie zuvor;
Heiße Magister, heise Doktor gar, und…

No comments: