January 19, 2010

مردی که حرف می زند

مردی که حرف می زند.

 

« مردی که حرف می زند» در بین کار های یوسا واقعاً فاجعه است. فرم جالبی ندارد. یا حداقل سیاه مشقی از کار های دیگر یوساست. فلاش بک های بی مورد و ارجاعاتی که اصلاً جذاب نیست. زبان کتاب هم خوب نیست. نمیدانم ، اما فکر می کنم قاسم صنعوی با آن کار های عظیمی که از سیمون دوبوآر و نویسندگان متعدد فرانسوی ترجمه کرده، مترجم خوبی باشد (اگر چه احتمالاً از فرانسه ترجمه کرده و نه اسپانیولی) اصلاً نتوانسته زبان خوبی برای کتاب در بیاورد چنان که عبدالله کوثری در ترجمه هاش به آن رسیده. داستان کتاب هم زیاد جذاب نیست. داستان مردی پرویی است که بر اثر مواجهه با یک نمایشگاه از آثار بومی پرو در ایتالیا ، به یاد دوستی از دوران دانشگاه می افتد و الباقی ماجرا که بعد معلوم می شود همه چیز را ترک کرده و در قبایل آمازونی پرو مستحیل شده و این قبایل که در پرو سرخپوستانی اند از لحاظ نژادی در اقلیت مطلق و در حال زوال و فاقد فرهنگ مکتوب و در بدویت مطلق و بعد هم تنها راه حفظ فرهنگی شان «مردی است که حرف می زند» و دوست مزبور از مطالعه مردم شناسی در دانشگاه و تز دکتری در نهایت شده «مردی است که حرف می زند»! بیشتر کتاب به روایت باور ها اسطوره ای و ماوراءالطبیعی این جماعت پرداخته مثل : «مهمترین مسئله برای آنها آرامش بود . هرگز نباید دریک لیوان آب یا در یک سیلاب غرق شد.» و «سرخپوستان آن ناحیه اعتقاد دارند که دنیا از ده پونگوده مائی نیکه آغاز شده است.» و «خورشید می افتد، این علامتی است که کار بدی کرده ایم. به علت اینکه مدت درازی در یک جا مانده ایم ، فاسد شده ایم. باید عرف را محترم شمرد. باید دوباره پاک شد. به راه رفتن ادامه می دهیم.» بعد یک سری انتقادات لایت از پروژه های سیویلزاسیون این جماعت کرده و حیف است و اینجور مسائل و........

No comments: