March 05, 2010

اگر شبی از شب های زمستان مسافری

اگر شبی از شب های زمستان مسافری

 

اگر «شبی از شب های زمستان مسافری» ایتالو کالوینو / لیلی گلستان یک فاجعه مطلق نباشد ، قطعاً ارزش یکبار خواندن را هم ندارد. از آن کتاب هایی که نویسندگان حرفه ای اروپایی در سالهای پایانی عمر (چه هنری چه بیولوژیک) می نویسند و هیچ حرفی برای گفتن ندارند و با بازی کردن با فرم و تکنیک های روایت می خواهند این خلا عظیم را بپوشانند و به بارقه های گهگاهی که از روزهای خلاقیت تمام شده شان می رسد ، دلبسته اند و البته نهایتاً شکست می خورند. کالوینو در « اگر شبی از شب های زمستان مسافری» با شکستن زمان و تکثر راوی و اتفاقات پی در پی و فقدان هارمونی خواسته خلاقیتی بیافریند و به گمانم از کالوینو باهوش سالهای جوانی چیزی باقی نمانده که بتواند از پس چنین کاری بر بیاید. علاوه بر اینها ضمن ادای احترام به لیلی گلستان که واقعاً کارهای عظیمی برای ادبیات و نقاشی کرده ، ترجمه کتاب هم خوب نیست. زبان کتاب به زبان مانوس کالوینو نمی ماند. زبانش ملال آور و واژه ها دور از متن اند انگار. نمی دانم شاید خود کالوینو چنین نوشته باشد. حالا بین این همه نکته منفی ، در کتاب یکی دو تکه هم هست که انگار همان درخشش های بازمانده از سالهای جوانی کالوینوست:

«آرکادیان پورفیریچ خاطرنشان کرد که هیچ کس به اندازه رژیم های پلیسی برای نوشتن ارزش قائل نیست. مخارجی که صرف کنترل و اختناق می شود خود مشخص کننده مللی است که در آنها ادبیات از اهمیتی واقعی برخوردار است. وقتی در جایی ادبیات این چنین مورد توجه قرار می گیرد ، قدرت فوق العاده ای هم پیدا می کند و کشور هایی که به آن مانند یک گذران وقت بی خطر و بی ضرر نگاه میکنند ، نمی توانند این قدرت را متصور شوند. البته نیروی سرکوبگر هم باید ساعات فراغت خودش را داشته باشد و گه گاه چشمانش را ببندد و به نوبت اغماض و استبداد را رعایت کند و تا درجه ای ، پیش بینی نشدنی ها را در تصمیم هایش بگنجاند. چون اگر چیزی برای منع کردن وجود نداشته باشد ، کل سیستم زنگ می زند و فاسد می شود. »

No comments: