Der Baader Meinhof Komplex از Uli Edel
«سینما نه یک مکتب که یک «میل» است.» ژان لوک گدار
با آغاز قرن بیست ویکم در سینمای آلمان تحولی توفانی آغاز شده است. آلمانی ها دارند از سیطره سینمای فرانسوی و آمریکایی خارج می شوند و حرف خودشان را می زنند و نه فقط در آلمان که در همه جای دنیا دیده می شوند و البته ستایش می شوند. از Good bye Lenin تا Life of Others و Downfall و خیلی فیلمهای دیگر. حالا غیر از ویم وندرس ، نام کارگردان های بزرگ آلمانی دیگری را می شناسیم و منتظر ظهور چند نابغه تازه هستیم. یکی از آن فیلم های خوب همین کمپلکس بادر-ماینهوف است . فیلم روایتی کاملاً همدلانه با گروه بادر-ماینهوف نیست که کوشیده علیرغم اینکه اعضای گروه از « قهرمانان روزگار جوانی ما» بودند ، نسبت به آنها منصف بماند. گروه بادر-ماینهوف اوج چپگرایی آلمانی در فضای آزاد آلمان غربی است که برخلاف همسایه شرقی حق آزادی بیان برای مخالفان را به رسمیت می شناخت. فیلم خیلی از حوادث دهه هفتاد و هشتاد میلادی را یاددآوری کرده. از سفر شاه به آلمان غربی و اعتراض دانشجویان و حمله وحشیانه به معترضانه وقربانی شدن یک دانشجو در این « اغتشاش» . از سخنرانی رهبر محبوب آنارشیست های جوان و ترور او. از آموزش جوانان آلمانی در اردن در اردوگاه فلسطینی ها. از بازداشت ها. ترور ها. هواپیما ربایی ها و ربودن «لوفت هانزا» و قتل ورزشکاران اسرائیلی درالمپیک 1972 مونیخ . از افکار عمومی . از خودکشی و خیانت و خشم جمعی و احساس رسیدن به آخر خط. از پرسش هایی که هیچ وقت کهنه نمی شوند مثل :« چرا همیشه گروه های تازه ترور شکل می گیرند؟ چه چیزی به آنها انگیزه می دهد؟ » و « آیا تروریسم شکل جدیدی از جنگ است؟ » و پاسخ های تامل برانگیزی مثل: « ما باید انگیزه های آنها را درک کنیم. بی توجهی ما تروریسم راتوجیه می کند.». کمپلکس بادر-ماینهوف ، فیلم غریبی است. شاید اولین فیلمی باشد که تفاوت ژرف چپ گرایی شرقی را با نمونه غربی آن نشان می دهد. آن هم درست در اردوگاه فلسطینی ها . برخلاف چپ گرایی آسیایی که بیشتر مدافع اخلاقیات سنتی است ، چپ گرایی غربی شورشی تمام عیار بر علیه همه ارزش های دنیای کهن است. و این از همان جایی شروع می شود که آلمانی ها با مینی ژوپ و سیگار به اردوگاه وارد می شوند و حاضر نمی شوند خوابگاه مردان و زنان را تفکیک کنند و بعد هم در بین آن همه چریک مرد فلسطینی کاملاً عریان می شوند تا حمام آفتاب بگیرند و در برابر اعتراض فلسطینی ها می گویند انقلاب سیاسی مستلزم انقلاب جنسی هم هست و در برابر چهره متعجب آنها به این نتیجه می رسند که: « اینها نمی فهمند» تا مقاومت آلمانی ها در برابر سختی های آموزش نظامی از سینه خیز تا تیراندازی و اینکه «ما حق داریم تفریح کنیم» و مقاومت فرمانده اردوگاه در برابر لذت طلبی آنها . تفاوت بین چپ گرایی شرقی و غربی زیاد هست و این فیلم تصویر دقیقی ازآن می دهد. علاوه بر این فیلم دیالوگ های اثر گذار زیاد دارد و ریتمی به شدت تند. حوادث به سرعت اتفاق می افتند. و تحولات هم. روزنامه نگاری که به مرور به یک تروریست و بیانیه نویس تروریست ها می شود و در نهایت در حالیکه از دادگاه می گریزد و به قاضی اهانت می کند در نهایت انزوا در زندان خودکشی می کند. جایی دیالوگی اثر گذار دارد:
« وقتی دشمن به ما تهمت می زنه، خوبه ، چونکه ثابت می کنه که یه مرزبندی روشن بین ما و اونها وجود دارد. وقتی دشمن ما رو با سیاه ترین رنگها می خونه این بهتره چونکه نشون میده نه تنها یک خط مشخص و واضح بین ما و اونها وجود داره بلکه ما حتا در رسیدن به اهدافمون به پیروزی بزرگی رسیده ایم».
«سینما نه یک مکتب که یک «میل» است.» ژان لوک گدار
با آغاز قرن بیست ویکم در سینمای آلمان تحولی توفانی آغاز شده است. آلمانی ها دارند از سیطره سینمای فرانسوی و آمریکایی خارج می شوند و حرف خودشان را می زنند و نه فقط در آلمان که در همه جای دنیا دیده می شوند و البته ستایش می شوند. از Good bye Lenin تا Life of Others و Downfall و خیلی فیلمهای دیگر. حالا غیر از ویم وندرس ، نام کارگردان های بزرگ آلمانی دیگری را می شناسیم و منتظر ظهور چند نابغه تازه هستیم. یکی از آن فیلم های خوب همین کمپلکس بادر-ماینهوف است . فیلم روایتی کاملاً همدلانه با گروه بادر-ماینهوف نیست که کوشیده علیرغم اینکه اعضای گروه از « قهرمانان روزگار جوانی ما» بودند ، نسبت به آنها منصف بماند. گروه بادر-ماینهوف اوج چپگرایی آلمانی در فضای آزاد آلمان غربی است که برخلاف همسایه شرقی حق آزادی بیان برای مخالفان را به رسمیت می شناخت. فیلم خیلی از حوادث دهه هفتاد و هشتاد میلادی را یاددآوری کرده. از سفر شاه به آلمان غربی و اعتراض دانشجویان و حمله وحشیانه به معترضانه وقربانی شدن یک دانشجو در این « اغتشاش» . از سخنرانی رهبر محبوب آنارشیست های جوان و ترور او. از آموزش جوانان آلمانی در اردن در اردوگاه فلسطینی ها. از بازداشت ها. ترور ها. هواپیما ربایی ها و ربودن «لوفت هانزا» و قتل ورزشکاران اسرائیلی درالمپیک 1972 مونیخ . از افکار عمومی . از خودکشی و خیانت و خشم جمعی و احساس رسیدن به آخر خط. از پرسش هایی که هیچ وقت کهنه نمی شوند مثل :« چرا همیشه گروه های تازه ترور شکل می گیرند؟ چه چیزی به آنها انگیزه می دهد؟ » و « آیا تروریسم شکل جدیدی از جنگ است؟ » و پاسخ های تامل برانگیزی مثل: « ما باید انگیزه های آنها را درک کنیم. بی توجهی ما تروریسم راتوجیه می کند.». کمپلکس بادر-ماینهوف ، فیلم غریبی است. شاید اولین فیلمی باشد که تفاوت ژرف چپ گرایی شرقی را با نمونه غربی آن نشان می دهد. آن هم درست در اردوگاه فلسطینی ها . برخلاف چپ گرایی آسیایی که بیشتر مدافع اخلاقیات سنتی است ، چپ گرایی غربی شورشی تمام عیار بر علیه همه ارزش های دنیای کهن است. و این از همان جایی شروع می شود که آلمانی ها با مینی ژوپ و سیگار به اردوگاه وارد می شوند و حاضر نمی شوند خوابگاه مردان و زنان را تفکیک کنند و بعد هم در بین آن همه چریک مرد فلسطینی کاملاً عریان می شوند تا حمام آفتاب بگیرند و در برابر اعتراض فلسطینی ها می گویند انقلاب سیاسی مستلزم انقلاب جنسی هم هست و در برابر چهره متعجب آنها به این نتیجه می رسند که: « اینها نمی فهمند» تا مقاومت آلمانی ها در برابر سختی های آموزش نظامی از سینه خیز تا تیراندازی و اینکه «ما حق داریم تفریح کنیم» و مقاومت فرمانده اردوگاه در برابر لذت طلبی آنها . تفاوت بین چپ گرایی شرقی و غربی زیاد هست و این فیلم تصویر دقیقی ازآن می دهد. علاوه بر این فیلم دیالوگ های اثر گذار زیاد دارد و ریتمی به شدت تند. حوادث به سرعت اتفاق می افتند. و تحولات هم. روزنامه نگاری که به مرور به یک تروریست و بیانیه نویس تروریست ها می شود و در نهایت در حالیکه از دادگاه می گریزد و به قاضی اهانت می کند در نهایت انزوا در زندان خودکشی می کند. جایی دیالوگی اثر گذار دارد:
« وقتی دشمن به ما تهمت می زنه، خوبه ، چونکه ثابت می کنه که یه مرزبندی روشن بین ما و اونها وجود دارد. وقتی دشمن ما رو با سیاه ترین رنگها می خونه این بهتره چونکه نشون میده نه تنها یک خط مشخص و واضح بین ما و اونها وجود داره بلکه ما حتا در رسیدن به اهدافمون به پیروزی بزرگی رسیده ایم».
No comments:
Post a Comment