July 10, 2009

نمایشگاه گالری دی

درباره نمایشگاه گالری دی
«از مدرنیست های کلاسیک تا جوانان آوانگارد»



نمایشگاهی که برای خاطره « ایرج زند » تحت عنوان « از گذشته ........ تا آینده » بر پا شده است سه تابلو و چهار مجسمه از ایرج زند دارد. چهار مجسمه از آدم های زند و سه تابلو ، که دو تاش واقعاً شاهکارند. آدم های ایرج زند، چه در مجسمه ها و چه در نقاشی ها به شدت متفاوت اند. قرائت غالبی که از آدم های ایرج زند دیده ام ، نحوه تصویر آدم های زند را به شدت متاثر از نگاه مدرنیستی زند ، تحلیل می کنند. ولی به گمان من نگاه به شدت اغراق آلود زند به انسان که علیرغم این همه اغراق از کاریکاتور و کارتون شدن احتراز دارد ، عمیقاً با اغراقی که در مجسمه های مارلیک یا مجسمه های لرستان یافت می شود ، شباهت و بعضی جاها مقارنت دارد. بافت صورت و چهره آدم ها مشابه و اندام ها تقزیباً یکسان است ولی باز بین آدم ها تفاوتی هست که با کمی تامل می توان در یافت. زمینه کار های زند هم خیلی رویایی است. آسمان زند همیشه هارمونی خاصی دارد از طیفی از رنگ که از آبی نفتی به بنفش و در نهایت به سپیدی می رسد. و زمین زیر پای آدم ها نیز سنگلاخی است در کوهستان با افقی گشاده و آدم هایی که دارند راه را می پیمایند.
در نمایشگاه چند تابلو هم از کار های «فریده لاشایی» هست . بیشتر کارها آبستره است. تنه ی درخت بدون سر و ریشه و هارمونی سبزی و سیاهی و امواج سبز و آرام در تابلویی دیگر. – تابلو گوش هدایت لاشایی در نمایشگاه گوش ونگوگ گالری ده را نمی توانم فراموش کنم- . از «بهجت صدر» هم کار روی فلز هست. دو پرنده چوبی از مجموعه پرندگان « مهدی سحابی » ارائه شده. به گمانم زیاد جالب نیستند. یک تابلو از «بهمن محصص». یک تابلو از « سهراب سپهری هم ارئه شده ، نقاشی خانه تیره و قهوه ای در هوایی سیاه و زمستانی با درخت های غمزده و عریان. از« محسن وزیری مقدم» هم تابلویی هست پر از خطوط مدرن و باز هم آبستره. تابلو خرابه ی «رستم جلایر» هم هست. کار آبستره ای هم هست از «پویا آریانپور». یک تابلو هم از «علیرضا اسپهبد» ، آدم های غمگینی که مات و مبهوت به ما می نگرند. «هوار امینی» هم کاری دارد از کرد ها. مردانی که فقط استعاره ای هستند از مرد ِ کرد و صورت ندارند. یک تابلوی خیلی شاد و عاشقانه هم هست از «شهلا حبیبی» آکنده از رنگ های سرخ وصورتی. یک تابلو هم از «گیزلا وارگا سینایی» که به نظرم کشکول مطلق است! هفت هشت نماد را به هم آمیخته و به نظرم هیچی. یک تابلو هم بود که خیلی کافکایی بود . نقاشی امپرسیونیستی از زنی در ابهامی مه آلود بدون هیچ المان از چهره یا اندام. کاری از «طاهره صمدی». خیلی از تابلو ها را نا گفته گذاشتم. از کار «زنده رودی ، شیده تامی و بهرام دبیری» هم خوشم نیامد. ولی فکر میکنم این گالری ارزش دیدن دارد.

1 comment:

Faiiaz Khak said...

آقا. پسورد وبلاگ رو بده و چند تا عکس از چهره ی مزخرفت و چند تا عکس دیگه. اگر ایده هم داری بده... این قالب تکراری رو عوض کنم... طول میکشه. ولی میکنم.