March 05, 2010

بارون درخت نشین

بارون درخت نشین

 

یک نجیب زاده چه بالای درخت و چه روی زمین در هر حال نجیب زاده است به شرطی که رفتارش درست باشد. کالوینو

 

1. به سلیقه کمتر مترجمی لا اقل از نسل های قبل به اندازه مهدی سحابی فقید می شود اعتماد کرد. سلیقه مهدی سحابی واقعاً حرف ندارد.  «بارون درخت نشین» ِ ایتالو کالوینو را هم بین این حجم عظیم کار های کالوینو مهدی سحابی ترجمه کرده و واقعاً به طرز محسوسی از همه کتاب های کالوینو بهتر است. خود سحابی هم متواضعانه در مقدمه اش نوشته که «بارون درخت نشین» معروف ترین اثر و بهترین نمونه سبک کار کالوینوست. و انصافاً هم حق دارد. یک فانتزی دوست داشتنی با قابلیت  سمبلیستی  .داستان حکایت یک نجیب زاده است که بر اثر تنش با پدر در یکی از مناطق دوک نشین جنووای ایتالیا ، در اواخر قرن 17 تا اواخر قرن بعد،  از خانه می گریزد و در درخت ها سکنا می گزیند و سوگند می خورد تا پایان عمر به زمین باز نگردد. داستان روایت زندگی «بارون کوزیمو دو روندو» است از روز های نوجوانی تا جوانی و بعد میانسالی و پیری و مرگ از زبان برادر کوچکترش. داستان تحول فکری کسی که از نوشتن «پیش نویس قانون اساسی کشوری آرمانی بر فراز درختان» تا ایده «جمهوری جهانی انسان های آزاد ، برابر و درستکار» تغییر می کند و همه اینها در فضایی رویایی می گذرد . کتاب خوب و روان روایت و ترجمه شده است . کتاب داستانی خطی و دور از پیچیدگی های تکنیکی و زبانی دارد . طنز ناب کالوینو که همیشه به ایتالیایی ها نشانه می رود هم هست : «خلاصه اینکه ما نیز انگیزه های بسیاری برای انقلاب داشتیم. افسوس که در فرانسه نبودیم! در این کشور همواره به علت توجه می شود و هرگز به معلول نمی پردازند.»

2. اگر «ژان ژاک روسو» خوانده باشید و از ایده های هنوز- نبوغ آسایش لذت برده باشید و مثلاً شیفته «وحشی آزاد»ش باشید و آرمان «زندگی طبیعی» و آرمان «لذت طبیعی» و «پیوستن به طبیعت» را باور داشته باشید ؛ این کتاب کالوینو همه احساسات زیبایی شناسیک ناشی ازاین منظر فلسفی را ارضا می کند. واضح تر اینکه این کتاب کالوینو متاثر از ارزش های عصر روشنگری نگاشته شده و خلق شخصیت «بارون درخت نشین» دقیقاً تحت تاثیر آراء آزادی خواهانه بزرگان عصر روشنگری و اصحاب دایرۀالمعارف و افکار ِ«ملت بزرگ جهانی» یعنی جمهوری فرانسه است. جایی هست که کشیش به پدر دختری که کوزیمو به او علاقمند است می گوید : «اما آخر ، حضرت والا ، این جوان افکار ولتری دارد ، نباید با دختر شما رفت و آمد کند» و در جایی دیگر کوزیمو در دیالوگی عاشقانه در پاسخ به این سوال که ویولتا می پرسد «تو چه داری ؟ » می گوید «من دوره کامل دایرۀالمعارف دیدرو و دالامبر را دارم». خب به عمق این مکالمه اگر دقیق شوید ، همه چیز دستتان می آید.

 3. دیالوگ های کتاب حرف ندارد :

مثل این دیالوگ پدر با کوزیمو:

-        کاری می کنی که لایق این نام و نشان باشی؟

-        هرچه از دستم بیاید می کنم تا لایق اسم و مشخصات انسان باشم.

 

و یا دیالوگ کشیش ژزوئیت با کوزیمو :

-        دست نگه دارید پدر روحانی! چکار می کنید؟

-        فرمان محکمه مقدس انکیزیسیون است ، پسرم! اول باید این پیرمرد بدبخت به ارتداد خودش اعتراف کند و شیطانی را که به جسمش رفته بالا بیاورد بعد نوبت تو هم می رسد!

کوزیمو شمشیر خود را بیرون کشید و ریسمان را پاره کرد . گفت:

-        مواظب باشید پدر! کسانی هم هستند که فرمان عقل و داد را اجرا می کنند!

و این دیالوگ بین ولتر و برادر بارون درخت نشین (کوزیمو) :

ولتر پرسید :

-        اینکه برادر شما همیشه بالای درختها می ماند ، برای این است که به آسمان نزدیک تر باشد؟ 

در پاسخش گفتم:

-        برادرم معتقد است که برای بهتر دیدن زمین باید کمی از آن فاصله گرفت.»

 

3. و تکه آخر که اگر برخی متغیرها را به اقتضای حال تغییر دهید ، حال مبسوطی خواهید برد:

«این سده ی نوزدهم چه ارمغانی برای ما به همراه خواهد داشت؟ هنوز نمی دانم. آغاز خوشی نداشته است و همچنان بد پیش می رود . اروپا دستخوش واپس گرایی است. نوآوران ، چه بُناپارتیست ها و چه ژاکوبن ها همه شکست خورده اند. دور دور سلطنت طلب ها و یسوعیان (ژوزوئیت ها) است. از آرمان های دوران جوانی ما ، از عصر پرستش دانش و آگاهی ، از امید های بزرگ سده هجدهم جز خاکستری به جا نمانده است.»

1 comment:

Unknown said...

علي اينو بخون
http://www.philnama.com/?p=1832