برهوتِ عِقش!
1. راستش مدت هاست که برخلاف همه انتظارات و تصوراتم راجع ادبیات قرن بیستم فرانسه هر چه می خوانم به شدت ملال آور و خسته کننده است. حالا اگر یکی دو نفر که مخاطب عام تری دارند مثل اریک امانوئل اشمیت و یاسمینا رضا را استثنا کنیم ، از آن تیپ ِالیت ِ انتلکتوئل فرانسوی که نوبلیستند و گنکور و جایزه آکادمی را برده اند واقعا چیزی در نیامده که ارزش ِ حتی یک بار خواندن را داشته باشند. لااقل من به کسی توصیه نمی کنم. درخشش های تیره ای هست . ولی در قیاس با قرن نوزدهمی ها اصلاً به شمار نمی آیند.
2. «برهوت عشق» فرانسوا موریاک را اصغر نوری ترجمه کرده که سلیقه و زبان خوبی در ترجمه دارد. اما قضیه این است که قانونی هست که : یک مترجم بد می تواند یک کتاب خوب را خراب کند اما یک مترجم خوب هیچوقت نمی تواند یک کتاب بد را خوب در بیاورد مگر اینکه وارد فاز ِتالیف شود. تبعاً فرض را بر این می گذارم که ملاک و سلیقه خوب و بد بین ما مشترک است و جای بحث ِ تعریف خوب و بد که مشمول قاعده دور و تسلسل است را ندارد.
No comments:
Post a Comment